یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۸:۳۵ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

جایگاه مشاوره حقوفی در مدیریت اجرا و قراردادها

نوشته : محمد مهدی حسنی

امروزه روابط اقتصادی مالی و اجتماعی جوامع بحدّی پیچیده و دارای جوانب مختلف شده است که همچون گذشته، براحتی نمی توان بدون پیش بینی های لازم و تدابیر قبلی، نسبت به انجام کارها و اجرای امور مورد نظر دست یازید، از همین رو متولیان و متصدیان درگیر در امور مالی و اجرایی، بمنظور مشخص کردن حدود و ثغور حقوق و تکالیف و اختیارات خود و طرفشان، ناچار از انعقاد قراردادهای مختلف هستند، که بلاشک این قراردادها بر طبق ماده 10 قانون مدنی، و در حدود قانون، نسبت به طرفین لازم الاتباع و معتبر ست.

در فرض بحث، آنچه پس از انعقاد قراردادها، بسیار مهم می نمایاند - لیکن مع الاسف همواره مغفول می ماند - بررسی و تبیین تکالیف طرفین در طول مدت اجرای قرارداد است. بدیگر سخن، پس از امضای قرارداد، آن بایگانی می شود و تا روز حصول اختلاف، طرفین سراغی از قرارداد نمی گیرند.

چنین تعاملی با قرارداد ها که دارای آثار و نتایج مالی و ایجاد مسئولیت قراردادی است، جفا به خود و دیگران ( آنجا که سمت تنظیم کننده و مجری قرارداد، مدیر عاملی، و یا نمایندگیی مانند آنست ) می باشد. و حاصل کوتاهی اشاره شده، تولید اختلاف و تعویق رسیدن به حق است و بار منفی و بروز زیان این غفلت، وقتی نمود پیدا میکند که در اجرای تعهدات طرفین خللی ایجاد شود، و این کاستی و سردرگمی در دادرسی های طولانی، طرفین دعوی را بکلی از رسیدن به حقوق خود مایوس و ناامید می نماید.

هر چند در سالهای اخیر نزد برخی از شرکتها و اشخاص صاحب فکر، موضوعی بنام " کنترل پروژه " جایگاه خاص خود را بخوبی پیدا کرده است، که براساس عناصر و موازین فنی تعریف شده، مهندسین و متخصصین امر با لحاظ این موارد دائماً جایگاه خود را در پروژه های اجرائی به لحاظ فنی می سنجند، لیکن این عناصر و موازین که بصورت ماده یا پیوست قرارداد نمود پیدا می کند، فی الواقع چیزی بجز بحث فنی و تعیین مقادیر نیست و تا روز حصول اختلاف، که متضرر از عدم اجرای تعهدات قراردادی، برای احقاق حقوق از دست رفته خود به دادگاه مراجعه می کند. کاستی اعمال تفکر حقوقی در استفاده از همین الفاظ و عبارات فنی قراردادی و وضع لفظ ها بچشم می خورد.

اما مراجعه بعدی به وکیل، در حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب است و فقط می تواند، تا حدودی توازن از بین رفته میان حق و تکلیف طرفین را به جای خود برگرداند. ولی آنچه از کیسه می رود از دست دادن زمان و حذف امکان پیشرفت های دیگر در عرصه های بالقوه موجودست. زیرا توقف کار و اجرای تعهدات متقابل، در پروسه طولانی و گاه بی فرجام دادرسی، نه تنها موثر در سرمایه گذارده شده در امر مورد اختلاف است، بلکه دغدغه وجود دعوی و مشغولیت ذهن، امکان سود جویی و فعالیت بیشتر را از متعاقدین سلب می کند. و بعضاً از کف رفته هاشان بیش از حاصل شان می شود.

بنابراین باید و می توان، با اتخاذ تدابیر و تمهیداتی چند، از این روند نامیمون جلوگیری کرد، بخشی از این تدابیر و تمهیدات بهنگام انعقاد قرارداد ها قابل پیش بینی است و امکان درج آنها در قرارداد ها میسرست. مواردی همچون : صراحت در بیان خواسته ها ( انطباق کامل اراده باطنی با اراده ظاهری ) ، بیان روشن و شفاف حقوق و تکالیف طرفین، معلوم بودن مقادیر و دستمزدها، ذکر مدت و مبهم نبودن ضمانت اجرا، و...

سوای آنچه گفته شد، طرفین بایستی از قدرت و توان بالفعل یکدیگر، که برای اجرای تعهدات قراردادیشان لازم است، مطلع باشند. سهم عمده ای از مشکلات حاصله پس از انعقاد قرارداد، مربوط به عدم برآورد همین توان اجرائی است که یا متعهد واقعاً این توان را ندارد. و یا با سوء استفاده از اجمال قرارداد، نمی خواهد انجام دهد. و بلاخره ممکن است توقع کارفرما یا درخواست کننده کالا یا خدمت، بالا، و وی افزون طلب و زیاده خواه باشد.

اما بهر حال این همه، بمثابه سدّ پروژه های اجرایی و عامل اخلال در روابط مردم و موجب انباشتن پرونده ها قضایی در محاکم است که مدیران قوه قضایی از آن نالانند.

مضاف بر آن مشکلات موجود اقتصادی و اجتماعی، و افول اخلاق و اعتقادات مذهبی در جامعه، فراوانی دسیسه گران و سودجویان را باعث شده است، و این مشکل فرا روی کارفرمایان و صاحبان پروژه هاست.

این موضوعات لزوم جلب انبازی فکری و مشاوره حقوق دانان و وکلا - چه در هنگام انعقاد قرارداد و چه در طول اجرای تعهدات قرادادی طرفین – را توجیه و تقویت می کند.

بمنظور حصول نظارت حقوقی مورد بحث، می توان و باید برای هر قرارداد، در کنار کنترل های فنی، جدول زمان بندی حقوقی نیز تهیه، و در طول مدت اجرا، با در نظر گرفتن مراحل و روند اجرا، پلّه پلّه نسبت به عملی شدن تعهدات طرفین اقدام کرد. بعنوان مثال در کار تهیه یک دستگاه آپارتمان، به جای تعجیل در خرید، می توان با طرح یک جدول ساده، امور مهم و لازم، هم چون بلا اشکال بودن سند، داشتن پایانکار، بررسی وضعیت عقب نشینی ملک در طرح های شهری، رعایت شرایط شفاهی و کتبی مورد توافق، نحوه مبادله عوضین، و ... را ابتداً بررسی کرد، و سپس اجرای مرحله ای تنظیم سند نهایی و اجرایی شدن تعهدات را در دستور کار قرار دهیم . اگرچه این مثال ساده، شاید آنچنان اهمیت موضوع را نشان ندهد، اما کافیست، توجه خود را به قراردادهای موجود ساخت مجتمعهای عظیم صنعتی، عمرانی، کشاورزی و ساختمانی شهرمان معطوف سازیم . آنجا که پیچیدگی قرارداد باعث می شود، خیلی از حقوق و تکالیف، گردنگیر طرفین قرارداد شود، بی تردید در چنین وضعیتی به لحاظ اینکه قرارداد در طول زمان قابل توجه، اجرا می شود و طرفین نیز به همان نسبت، اجرای تعهدات خود را متکفل می شوند، امکان غفلت در اجرای بخش یا بخشهایی از این تعهدات و یا خطا در اجرای آن متصور است که اینهمه ممکن است حتی از چشمان تیزبین مهندسین و متخصصین اجرا دور افتد و همان ایجاد مشکل کند.

بنابراین در این موارد مدیران با تجربه، می توانند با تدارک مشاوره لازم با اصحاب حقوق، یافته های مهندسین و داشته های مشاورین حقوقی را باهم تلفیق کنند تا از مشکلات متعاقب جلوگیری شود. لیکن مع الاسف در عمل اکثراً مراجعه به این قشر فرهیخته کشور، را تا حصول مشکل، به تعویق می اندازند، که زیان ناشی از این شیوه عمل، اظهرمن الشمس است.

اگرچه از سالیان پیش دولت و حتی بخش خصوصی با تنظیم قراردادهایی موسوم به "تیپ" سعی کرده اند تا حد امکان حقوق و تکالیف طرفین را پیشاپیش تبیین کنند، تا بدین وسیله، از ایجاد مشکل و چند گانگی تالی در روند اجرای قراردادها و نیز تحصیل حقوق طرفین جلوگیری کنند. اما نقل بمضون از یک حقوقدان برجسته ( احتمالاً استاد گرامی جناب آقای دکتر کاتوزیان ) ما به تعداد اراده ها، قرارداد داریم و تنظیم تمام قرارداد ها، در قالب عقود معین و نیز قرارداد های نمونه ( تیپ ) با توجه به وضعیت خاص طرفین، ظرفیت اجرا، شرایط متفاوت اجرای هرتعهد در زمان و مکان های مختلف و عوامل بسیار دیگر، کاری عبث و در عین حال خطرناک است .

لذا همانگونه که بسیاری از مردم ما، در مورد بهداشت فردی و محیط، به این نتیجه رسیده اند که هزینه "پیشگیری" از "درمان" بمراتب کمتر است و رنج و الم را از آنان دور می کند، به همان سیاق بایستی در موقع ایجاد حق و تکلیف برای خود، قبلاً از مشاوره افراد خبیر و دانا برخوردار شوند، تا از ابتلائات و مشکلات بعدی وارهند .

و از سوی دیگر - روی سخنمان به همکاران و نیز مشاورین محترم قوه قضائیه است - امر تنظیم قرارداد درمیان فعالیت های مختلف حقوقی، کاری حساس، فنی و پیچیده است و نیازمند به داشتن آگاهی، صبر، مطالعه و تجربه لازم است .

نشست با طرفین قرارداد و اطلاع کامل از اراده باطنی آنان، رعایت اصل بیطرفی در تنظیم قرارداد و اجرای عدالت به هنگام درج شروط ، تانی و تفکر و تدبر لازم درانتخاب قالب قرارداد، اعمال صبر و حوصله در تنظیم تعهدات و تکالیف طرفین، رعایت اصول لفظی خاصه کاربرد الفاظ در معنای حقیقی، و انتخاب انشای ساده و همه کس فهم درتنظیم پیش نویس قرارداد ها، رعایت اصول اولیه و لازم در تنظیم هر قرارداد نظیر:

درج مشخصات سجلی و نشانی کامل متعاملین، ذکر کامل و روشن تعهدات طرفین. زمان بندی اجرای کامل تعهدات، آوردن ضمانت اجرای مناسب، تبیین فرجام قرارداد از حیث حق فسخ طرفین یا اسقاط آن، ذکر شهرمحل تنظیم قرارداد، تعیین تکلیف پرداختی های فرعی قرارداد از قبیل مالیات، عوارض و بیمه و سایر حقوق دولتی متعلق به آن، روشن کردن مباحث نظارت، نحوه تحویل موقت و نهایی پروژه ها و چگونگی تضمین و زمان حسن انجام کار در قراردادهای پیمان و مقاطعه کاری، ذکر دقیق اسناد و مدارک منضم به قرارداد و ... کمترین وظیفه هریک از ما در قبال مراجعه کنندگان به دفترمان، در این مواقع است .

در پایان امید داریم که دو گروه مخاطب بالا :

الف –مدیران اجرائی و مهندسین و تنظیم کنندگان قراردادها

ب- همکاران و سایر دست اندرکاران علم حقوق

با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، موقعیتی را فراهم آورند که تخلف و عهد شکنی و نقض تعهد، از اندیشه افراد خاطی و قانون شکن حذف شود و با محترم شمردن اصل تقسیم کار و تخصص، مشکلات فراروی مردم کشورمان را مرتفع سازند .

****************

تذکر : مقاله حاضر کاری مشترک با همکار محترم جناب آقای علیرضا قربانی است. اندیشه نخست و پیکره اصلی مقاله، از آن ایشان است.

جمعه ۱۰ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۶:۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دانلود رایگان قوانین برای گوشی های همراه

اخیراً موسسه حقوقی یونس دانش پژوه، نرم افزاری برای دانلود قوانین، بروی سایت خود گذارده است.

کتابهای ارائه شده، دارای حجم کمی و رایگان است و بروی گوشی های همراه قابل اجرا می باشد.

از جمله این قوانین : قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون مدنی، قانون تجارت، قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1356 و 1376 ، قانون تملک آپارتمانها و آیین‌نامه اجرایی آن، آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی، آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری، قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب، قانون صدور چک، قانون اجرای احکام مدنی و جدول دیه اطراف است.

علاقمندان می توانند برای دانلود نرم افزارهای موجود به سایت مذکور مراجعه فرمایند.

همچنین الحاق دو تبصره به ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی در سال ۱۳۷۶ مبنی بر محاسبه مهریه به نرخ روز مشکل احتساب نرخ جدید مهریه را فراروی زنان کشور ما قرارداده است، که این موضوع پرسش بسیاری از خانم های ایرانی، وحتی وکلا و مشاوران است. سایت پیش گفته در صفحه اصلی خود نرم افزاری را تدارک دیده است، که براحتی و با نوشتن سال تاریخ وقوع عقد و نیز میزان مهریه آمده در سند ازدواج، در محل تعیین شده، و سپس با یک کلیک، بلافاصله نرخ روز مهریه محاسبه و اعلام می شود.

برای دست اندرکاران سایت daneshpajuh.ir آروزی موفقیت و سربلندی دارم




یادآوری الحاقی:

چند وقت است که سایت بالا باز نمی شود. چون ممکن است، موقت باشد، از حذف همیشگی پست خوداری می کنیم. لیکن برای جبران این کاستی، پستی مشابه و بسیار کامل تر در وبلاگ گذارده ام . خوانندگان خوب می توانند اینجا کلیک فرمایند

چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۹:۴۰ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

تاریخ حقوق - اولين محاکمه قانوني در عدليه (دادگستري)

یک سال قبل از اینکه جنبش مشروطیت ایران آغاز شود (1333 ه. ق.) در چهاردهم رمضان، مقارن دمیدن صبح در حدود پانصد ششصد نفر سواران ترکمان به یکی از نواحی قوچان به نام تکمران حمله کرده به قتل و غارت و چپاول پرداختند.

اهالی تکمران که چادرنشین بوده و به اصطلاح در اوبه خود بسر می بردند از خواب بیدارشده از چادرهای خود بیرون دویده در جستجوی علت بر آمدند ولی قبل از اینکه پی به علت ببرند از دم تیغ ترکمانان گذشته، گروهی کشته و انبوهی زخمی شدند. ترکمانان در حدود 62 نفر زن و دختر و کودک را ربوده در حدود 44 هزار تومان اموال آنان را به غارت بردند سپس به این بسنده نکرده در عشق آباد و آن اطراف دست به فروش دختران ایرانی زدند.

در آن زمان حاکم بجنورد "سالار مفخم" و حکومت خراسان با "آصف الدوله" بود. رعایای قوچانی آنها که دختران و زنانشان به اسارت رفته بودند مدتها دوندگی کرده به این حکومت و آن حاکم تظلم نموده ولی نتیجه ای نگرفتند. خبر این واقعه هنگامی به تهران رسید که جنبش مشروطه خواهی پدید آمده و شور و غوغای آزادیخواهی از هر سو بلند شده بود و چون آزادیخواهان از وقایعی که اتفاق می افتاد استفاده کرده، مقصود خود را به آن وسیله دنبال می کردند داستان اسارت دختران قوچانی نیز باعث سروصدای زیادی شد.

شرایط سیاسی زمان بازگویی این حادثه و نیز به اسارت رفتن زنان باشقانلو را به سرعت تبدیل به یکی از داستانهای تظلم ملت علیه دولت کرد. داستان فروش دختران قوچانی حکایتی شد که دهان به دهان گشت، از سر منبرها نقل شد، در شبنامه ها و انتباه نامه ها، رساله های سؤال و جواب و مناظرات، کاریکاتورها و تصنیفهای سیاسی، به شعر و طنز و طرح بازنگاری شد. این بازگوییها نه تنها به برانگیختن مردم علیه استبداد و پیوستن آنان به صفوف مشروطه خواهان یاری رساند، بلکه با ایجاد تأثر و خشم و همدردی در گوینده و شنونده، نویسنده و خواننده، فضای همدلی بین آحاد ملت آفرید. به دیگر سخن، بازگوییهای این داستان در فضاهای سیاسی آن زمان، نظیر منبر و جلسه های انجمنها و صفحات روزنامه ها و بعدها در جلسات مجلس اول، خود در ایجاد احساس تعلق ملی مؤثر افتاد. دختران قوچانی در این بازگوییها دختران ایران شدند و نمایش تأتر و خشم مشترک، یکدلی ملت، نمایاندن ایرانی بودن شد.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

دوشنبه ۶ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۸:۳۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ن القلم و ما یسطرون

عذر اول

نوشته: محمد مهدی حسنی

نه شکوفه ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم

همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را ( ذوقی اردستانی)

بعض دوستان از انشاء بد بنده گلایه دارند . آنجا که لحن نوشته ها شاید به آدمیزاد ماند، ولی ادبی نیست، وبقول شاعر شیرین سخن "ایرج میرزا" : ادبیاتی شلم و شورواست، به‌گونه‌ای که بعلت وجود ایرادات و اشکالات دستوری و لغوی حتی اطلاق نوشته درجه چندم ادبی نیز بدان محل تامل است. بنده ایراد پیش گفته را به جان می پذیرم .

تخصصی بودن کار و حرفه فرد، آنگاه که توام با نوشتن است، به‌ویژه اگر فن مورد نظر، همراه با انبوهی از اصطلاحات و تعریفات خاص فقه و حقوق باشد و واژه ها و عبارات در غیرماوضع له ( معنای مجازی یا بهترست گفته شود : معنای حقیقی دیگری ) بکار رود؛ و همچنین سالها قلم فرسایی در قالب تنطیم لایحه و دادخواست و دفاعیه، خود بخود، امثال بنده را وابسته و محکوم به یکجور نوشتن می کند. که سرشت و حال و هوای اینگونه نوشته ها با کار و تحقیقی ادبی و یا حتی نثر ساده مقاله نویسی امروز " نثر روزنامه ای " متمایز است. { البته از میان جماعت بزرگ و بزرگوار حقوقی نگار، اعم از اساتید دانشکده های حقوق، قضات و وکلای دادگستری استثنا هم داریم. مانند استاد گرامی آقای دکتر ناصر کاتوزیان که بحق مستحق کسب عنوان "علامه" است. او فقیهی بزرگ و حقوق دانی بر جسته است، و در عین حال سخندانی، نغز گفتاری او و سلاست نثرش یادآور نوشته های ادبای طرازاول این خاک و بوم است. خدای او را از همه بلا ها حقظ کند، و سایه اش را بر سر فرزندان معنوی و شاگردانش نگاه دارد.

اهل صورت از عراق آیند تا سوی حجاز

اهل معنی را عراقی و حجازی دیگریست }

از سوی دیگر آنان که بکار وبلاگ مشغولند، می دانند وبلاک نویس - ناخواسته - محکوم به نوشتن زود زود مطالب است تا وبلاگ همیشه بروز باشد. و لذا، بر خلاف مقالات و نوشته های منتشره در کتب چاپی و مجلات، فرصت به تانی نوشتن، و تحقیق و اندیشه لازم برای نگارش مطلب، ویرایش، و حتی بازبینی نوشته ها از این "حیوان وبلاگ نویس" سلب می شود. { برای فلسفه کاربرد این عبارت رجوع شود به مقاله "دنیای مجازی یا واقعی اینترنت " ، در بخش " اجتماعی ادبی " وبلاگ } خاصه اینکه، از جهتی نیز نویسنده تازه کار باشد، و تا قبل از آن، سعی نکرده است تمرین و آثار نوشتاری در وادی ادب داشته باشد .

کار این چشمه، ز سرچشمه خراب است مرا (سلیمان عثمانی)

لذا از حیث این بی ادبی، از همه دوستان خاصه سلک ادبا، شعرا، نویسندگان پوزش می طلبد. و از حضرتشان عاجزانه درخواست می کند تا بر تاریکی ابرهای بی ادبی، که بر فراز این باغچه مجازی ساخته ام، به دیده اغماض بنگرند. و جسارت عنوان ادبی دادن به سمت و سوی بعض نوشته ها را بر من ببخشایند. پس هم‌آنان، با دادن تذکر و بیان ایرادات و اشکالات، راهبر و راهنمای اینجانب باشند، تا لطف و کرم علمی شان نسیمی شود، که ابرهای سیاه غفلت و اشتباه را دور کند. در اینصورت شاید جایگزین اینها، ابرهایی دیگرگونه شود که آنها، ارزش باریدن داشته باشند؛ حتی بر باغ و باغچه مجاوران؛ وگرنه خود نیز قبول دارم که "مسعود سعد سلمان" درست گفته است :

نبشتن زگفتن مهمتر شناس

به گاه نوشتن بجا آر هوش

سخن با قلم، چون قلم راست دار

بنیک و ببد در سخن نیک کوش

دو نوک قلم را مدان جز دو چیز

یکی صرف زهر و یکی محض نوش

تو از نوش او زندگانی ستان

ز زهرش مکن جان شیرین بجوش

بگفتن ترا گر خطائی فتد

ز بربط فزونت بمالند گوش

وگر در نبشتن خطائی کنی

سرت چون قلم دور ماند زدوش ( دیوان مسعود سعد سلمان، بتصحیح مرحوم رشید یاسمی، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1362 ، تهران - ص 104) و 105 .

یکشنبه ۵ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۴:۵۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ذکاوت دانش آموز خراسانی - حکایت طنز

در دوران پهلوی، علی اصغر حکمت وزير ادیب و دانشمند معاصر، در سفری که به خراسان رفته بود؛ به همراه امیر شوکت الملک (امير بيرجند) برای بازرسی به مدرسه ای به نام ابن يمين رفتند. در یکی از کلاسها، امیر از یکی از دانش آموزان می پرسد : آیا می دانی چرا این مدرسه را به نام "ابن یمین" نام گذارده اند؟ دانش آموز پاسخ می دهد:

" برای اینکه ابن یمین شاعر معروفی بوده است. "

آقای حکمت ضمن اشاره ای به زندگی ابن یمین به دانش آموز می گوید : " آیا شعری از وی از حفظ داری؟ "

شاگرد خراسانی فورا" این ابیات را می خوا ند :

اگر دو گاو به دست آوری و مزرعه ای یکی امیر و یکی را وزیر نام کنی

وگر کفاف معاشت نمی شود حاصل روی و شام، شبی از جهود وام کنی

هزار بار از آ ن به، که بامداد پگاه کمر ببندی وبرچون خودی سلام کنی

سکوت حاضران را فرا گرفت. امیر شوکت الملک در حالی که لبخند می زد رو به آقای حکمت کرد و گفت:

" برای امیر حکمت این نامگذاری روشن شد، جناب وزیر خود داند. "

سپس همگی از کلاس خارج شدند.

)))))))))))))))(((((((((((((

با کمی دگرگونی به نقل از کتاب هزارنکته،حسین مستجیر، تهران، موسسه انتشارات نوین، چاپ اول، ۱۳۶۲ - ص ۲۳۳ ولی منبع نقل نیامده است.

پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۷:۵۸ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

جرّست موریانه های انتظار

در سقف چوبی لحظه ها

و همهمه زنبورهای وحشی اضطراب

در باغ خاطر .

دورتر...

بچه گرگی، همچون من

که در خزاخز سایه های سیاه ، به زیج نشسته،

با چشمانی نیم بسته ،

تردد سگهای آشنای محل، را می نگرد .

من

زبان در کام ،

و باعرقی سرد، بر پیشانی

نفس های قناری قفس را می شمارم

و چون می ماند ؛ حنجره ام را به او وام میدهم .

نای باران پائیزی در چشم

و خرخر سمی کلاغها

صدای آمد و شد ارّه پائیز بر تنه

که گوش میانی را می آزارد.

من .....

قناری .......

و بچه گرگ،

رویاروی پائیز ایستلده ایم

و پشت به رهگذر تابستان

در انبازی غم هایمان

آذوقه شادیمان در کف، به رهگذاران پیشکش می شود .

نفس هایمان

پیوند ما با قلب زمین است

که تنها ....

تنها ....

با یک شش تنفس می کند

و چشمهایمان – بروی هم –

فوّاره ای واحد ، که کفش بی خیال رهگذران را خیس می کند .

و قلبمان

ستاره بزرگتر

که شمالی ترین ستاره آسمان بر آن رشک می برد

****

ما با هم

بلند می شویم .....

راه می رویم ......

مانده می شویم .....

و ....

می میریم .

محمد مهدی حسنی - مشهد 23/6/85

یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۵ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ده حکایت ( جدّ ) از کتاب لطائف الطوائف

نوشته و گزینش: محمد مهدی حسنی

ده حکایت منتخب ذیل همگی از کتاب " لطائف الطوائف"، تالیف : مولانا فخرالدین علی صفی، با مقدمه و تصحیح و تحیشه و تراجم اعلام، بسعی و اهتمام روانشاد استاد احمد گلچین معانی، انتشارات اقبال، چاپ هشتم، 1378، تهران گزینش شده است. و شماره آمده میان دو کمان در آخر هر حکایت، اشاره به صفحه کتاب دارد.

در باره شناخت نویسنده و کتاب به مقدمه نوشته قبلی وبلاگ (بخش "لطایف القضاء " )مراجعه شود .

*******************

پادشاه عراق بقاضی قم این توقیع نوشت که: ایها القاضی بقم قد عزلناک فقم ، یعنی ای قاضی شهر قم، عزل کردیم ترا از مسند قضا برخیز، چون این توقیع بقاضی رسید گفت: والله ما عزلتنی الا هذه السّجمه، یعنی سوگند بخدای که عزل نکردست مرا و باعث عزل من نشدست مگر سجعی که در لفظ قم واقعست که یکی نام شهرست و دیگری امر برخاستن ( 181 ) .

زنی پیش قاضی محمد امامی هروی آمد و گفت ایّهاالقاضی ، شوهر مرا در جایگاهی تنگ نشانده و من از آن بتنگم، قاضی گفت خاموش که هرچند جایگاه زنان تنگترست بهترست( 182 ) .

گویند زنی با شوهر بمحکمه وی ( قاضی شریح ) آمد، وقتیکه شعبی کوفی که از کبار علمای زمان بود در محکمه پیش وی نشسته بود. زن آغاز گریه و زاری کرد و از شوهر شکایت بیحد نمود و بسی اشک از دیده بریخت، چنانکه شعبی را دل برو بسوخت و قاضی شریح را گفت چنین مینماید که این زن مظلومه است و حق بجانب اوست . قاضی گفت برادران یوسف علیه السلام ظالم بودند و میگریستند کما قال الله تعالی: و جآوا اباهم عشاء یبکون یعنی آمدند برادران یوسف بعد آنکه او را در چاه انداختند نزد پدر خود شبانگاه و بدروغ میگریستند، شعبی خاموش گشت و قاضی در آن مهم پیچید تا بر شعبی و اهل مجلس ظاهر شد که حق بجانب شوهر بودست و زن بدروغ میگریسته، شعبی برفراست قاضی آفرین گفت( 183 ) .

دوتن پیش قاضی شریح آمدند و یکی بر دیگری مالی خطیر دعوی میکرد و آن دیگری انکار صرف مینمود و سخنان پریشان میگفت، قاضی در میان گفتگوی منکر ازو سخنی شنید که متضّمن اقرار بود، قاضی یقین داشت که او را آن مال دادنیست، حکم کرد بادای مال، منکر آغاز فریاد کرد ایّها القاضی هنوز مرافعه ناشده و گواه گواهی ناداده چگونه حکم میکنی بادای مال؟ قاضی گفت گواه گواهی داد، منکر گفت کدام گواه؟ گفت خواهر زاده خاله تو، یعنی تو اقرار کردی( 183 ).

مردی در صحرائی خالی از مردم در پای درختی هزار دینار دفن کرد و بسفر رفت، بعد از مدتی که باز آمد و بر سر آن رفت دید که بیخ درخت را کافته اند و زمین را شکافته و زر را برده اند، دود از نهادش برآمد و بی طاقت شده نزد قاضی شریح رفت و در خلوتی صورت حال برو عرض کرد؟ قاضی گفت بروبعد از سه روز نزد من آی، لیکن درین سه روز حال خود را بهیچ آفریده ظاهر مکن، آنمرد برفت و قاضی طبیب شهر را که مرجع خواص و عوام بود طلبید و در خلوتی ازو پرسید که بیخ فلان درخت هیچ خاصیتی و منفعتی دارد؟ گفت بلی خواص آن بسیارست و منفعت بیشمار، گفت درین ایام هیچکس را ببیخ آن درخت معالجه کرده یی؟ گفت آری پیش ازین بیکماه فلان مرد بیماریی داشت که علاجش منحصر در بیخ آن درخت بود، من آن درخت را باو نشان دادم و او بآن معالجه شفا یافت، قاضی طبیب را وداع کرد و فی الحال کس فرستاد و آن مرد را طلبید و در خلوت او را پیش خود نشانید و برفق و مدارا آغاز موعظه و نصحیت کرد و چند آیت و حدیث در ترغیب و تربیت برو خواند و دل او را نرم گردانید و بحسن تدبیر ازو اقرار باز کشید و آن مرد هزار دینار را که در پای درخت یافته بود بصاحبش باز داد ( 184 ).

روزی دو مرد نزد قاضی شریح آمدند و یکی بر دیگری مالی خطیر دعوی کرد و او انکار صرف نمود و گفت من هرگز این مدّعی پرسید که کجا این زربوی دادی؟ گفتدر پای فلان درخت در فلان صحرا و از شهر تا آن درخت سه میل راهست، گفت برو از آن درخت دو برگ تازه بیار تا من از ایشان گواهی طلبم و ایشان آنچه حقست بمن خواهند گفت، مدعی بطلب برگها رفت و منکر منتظر بنشست، قاضی مهمّات دیگران در میان آورد و بآن مشغولی تمام کرد و در گرمیهای مرافعه که منکر را غفلتی شده بود، روی بوی کرد که آنمرد بآندرخت رسیده باشد؟ گفت نی، هنوز نرسیده باشد قاضی گفت اگر با وی در پای آن درخت معامله نکرده یی، چه میدانی که دورست یا نزدیک ؟ منکر خجل و منفعل شده و قاضی برفق و ملایمت و موعظت و نصیحت او را ملایم ساخت تا از انکار باقرار بازگشت و چون مدعی برگها را آورد قاضی گفت برگهای تو پیش از آمدن گواهی دادند و معامله از هم گذشت، پس منکر دست مدّعی گرفته از محکمه بخانه آورد و مال تسلیم او کرد( 184 ).

روزی فضولی برو (قاضی ایاس) اعتراض کرد که چرا در جواب مسائل تعجیل میکنی؟ ایاس گفت بردست توچند انگشتست؟ گفت پنج، ایاس گفت در جواب من چرا تعجیل کردی، و تامّل وافی بجای نیاوردی؟ گفت از برای آنکه حاجت بتامّل نبود، ایاس گفت من نیز در مسائل اینچنینم و محتاج بتامّل نیستم ( 185 ).

جمعی از فضلاء ، سه اعتراض بر ایاس کردند، یکی آنکه در جواب مسائل تعجیل میکنی، دوم آنکه با اراذل و اوباش قوم صحبت میداری، سوم آنکه لباس بی تکلف می پوشی، ایاس در جواب بیکی از آن معترضین گفت از تو سوالی دارم گفت بپرس، گفت سه زیادست یا چهار؟ معترض بخندید و گفت چهار، ایاس گفت چرا در جواب من تعجیل کردی، گفت برای آنکه حاجت بتامّل نبود، ایاس گفت جواب من نیز در مسائل از این قبیلست، دیگر آنکه با ارازل برای آن می نشینم که ایشان مرا خدمت کنند و از من طمع خدمت ندارند و اکر با اعزّه و اکابر نشینم مرا خدمت ایشان باید کرد و قوّه آن ندارم ، دیگر آنکه لباس چنان پوشم که او خدمت من کند، نه چنانکه مرا خدمت او باید کرد ( 185 ).

دو زن یک گروهه (گلوله) ریسمان بمحکمه ایاس آوردند و هر یکی را دعوی آن بود که آن ریسمان از آن اوست، ایاس میان ایشان تفریق کرد، پس از یکزن پرسید که این ریسمان را بر چه چیز پیچیده یی؟ گفت بر قطعه یی چوب، از آن دیگری پرسید، گفت بر پاره یی کرباس، ایاس بفرمود تا ریسمان را باز کردند و از درون آن قطعهیی چوب بیرون آمد، ریسمان را بآن زن داد که راست گفته بود و دروغگوی را چند تازیانه بفرمود( 185 ).

از قاضی نظام الدین هروی ولد مولانا حاج محمد فراهی زمان خاقان مغفور سلطان حسین میرزا مثل این فراستی واقع شد، و آن چنان بود که دو کس دستاری بمحکمه او آوردند و دعوی هریک آن بود که دستار ازآن اوست، قاضی بفراستی که داشت بریکی بد گمان شد و او را گفت برخیز و دستار را ببند چنانکه عادت تست آن مرد ببست و چیزی زیاده آمد، دیگری را بفرمود تا ببست و راست آمد، حکم کرد که دستار ازین مردست که راست بست و بعد از تحقیق بلیغ و تهدید و وعید، کاذب اقرار کرد بکذب خود و قاضی او را از کذب توبه داد ( 186 )

شنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۸:۱۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

سیزده حکایت طنز منتخب از لطائف الطوائف مولانا فخرالدین علی صفی

نوشته و انتخاب : محمد مهدی حسنی

لطائف الطوائف تالیف : مولانا فخرالدین علی صفی ( متوفی بسال 939 ﻫ . ق . ) واعظ و شاعر و نویسنده شوخ طبع ایرانی پسر ملاحسین کاشفی معروف است که در ذکر لطایف و نوادر حکایات طبقات مختلف مردم نگاشته شده است و هم او کتاب " رشحات عین الحیات" را که ترجمه سلسله نقشبندیه است را در سال 909 تالیف کرده و خود مرید خواجه عبیدالله احراز نقشبندیه است .

مرحوم شیخ محمد علی تبریزی خیابانی " مدرّس " صاحب ریحانه الادب مینویسد : " فخرالدین علی ّبن حسین کاشفی ، واعظی است معروف از اکابر قرن دهم هجرت ملّقب بفخر الّدین و صفی الدّین که گاهی تخفیفاً صفی نیز گویند و در مساجد و منابر بوعظ مردم اشتغال داشتی، روزی در اثناء وعظ گفت که طرفدار هر کدام از سنّی یا شیعه باشم مرد دیگری را سخت وگران باشد، اینک من نه سنّی هستم و نه شیعی،

مذهب عاشق زمذهب ها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست.

" ریحانه الادب ج 3 ، ص 196 "

مرحوم استاد احمد گلچین معانی همچنین در مقدمه کتاب لطائف الطوائف، در اهمیت و فایده آن می گوید : " ... اگرچه پیش از این تالیف، کتابهای بسیار در حکایات و نوادر و وقایع بتازی و پارسی نوشته شده است ... ولی هیچیک باین سبک و سیاق و جامعیّت نیست و این کتاب که مستقلاً در باب محاضرات و مناظرات تالیف یافته، علاوه بر داشان فواید تاریخی بسیار و نکات ادبی بیشمار، مجموعه نفیسی است از لطائف و طرائف طبقات مختلفه که مولف دانشمند آن با ذوق سرشار شاعرانه و طبع دقیقه یاب و نکته سنج خویش در جمع با نثری بسیار ساده و روان که هیچگونه تکلفّی در آن بکار نرفته است ، از خود بجا نهاده و خاصّه آنچه مربوط بعصر و زمان مؤلفست از لطائف عارف جام و فرق مختلفه انام، اطلاعات و نکات ذیقیمتی است که مخصوص و منحصرست بهمین کتاب و در جای دیگر دیده نمیشود... "

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

شنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۶:۳۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

لطایف القضاء - طرح بحث و معرفی بخش

( بحثی در معنا و اهمیت طنز و حکایت )

نوشته : محمد مهدی حسنی

به شادی بباش و به نیکی بمان زخوبی مپرداز دل یک زمان ( فردوسی )

لطایف القضا بخش تازه ای است که به وبلاگ اضافه می شود. کوشش ما در این بخش جمع آوری حکایات ادبی با موضوع حقوقی ( مسائل مربوط به قضا، قاضی، وکیل، محتسب، دلیل، گواه و ... ) است که می تواند به شکل نثر و نظم هر دو باشد. بدیگر سخن برآنیم جنگی ترتیب دهیم که شوخی طبعی های سخنوران و ادیبان فارسی زبان - باقید پیش گفته - از لابلای کتب نثر و نظم فارسی گزینش شود و تقدیم خوانندگان گرامی شود . تا به این ترتیب خشکی و جدی بودن مطالب وبلاگ، از میان برود و موجبات انبساط روح و شادی خاطر فراهم آید . چنانکه راوندی در راحد الصدور با همین داعیه می گوید :

" .... و آخر ختم بر مضاحکی چند و هزلیات کنم تا متصّفحان، این کتاب را چون از جدّ آن و حکایت بزرگان ملال گیرد بذان تفرّجی کنند و کوته نظران که از روح سخن محروم باشند بسبب آن مضاحک این کتاب را مطالعه کنند..." *1

و همین منظور در دیباچه مترجم ( انشای زیبای ابوالمعالی نصرالله منشی ) بر کلیله و دمنه چنین آمده است :

" .... بنای ابواب آن بر حکمت و موعظت، و آنگه آن را در صورت هزل فرا نموده، تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشند عوام بسبب هزل هم بخوانند و بتدریج آن حکمتها در مزاج ایشان متمکن گردد ... "*2

و باز در در همان کتاب " ذیل تمهید بزرجمهر " می خوانیم :

"... دیگر آنکه پند و حکمت و لهو و هزل بهم پیوست تا حکما برای استفادت آن را مطالعت کنند و نادانان برای افسانه خوانند... "*3

سعدی کسی که طرب و شادی را دوست نداشته باشد، خر می خواند:

شتر را چه شور طرب در سر است اگر آدمی را نباشد خر است *4

شاید بعضی همکاران یا دوستان قاضی که همواره سیرتی جدّ و صورتی اخمو دارند، بنده را متهم کنند که گردآوری هزل و انتخاب لطیفه ها یی این چنین - که بعضاً گزنده و تلخست - ناشی از کاستی و عیبی در من، چون بیکاری و غم نان و قرض داشتن یا عقده هایی از این دست است. چنانکه عبید زاکانی بی مهابا، در حق خود چنین اقرار می کند :

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

جمعه ۲۶ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۹:۵ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

مباحثی از حقوق ثبت 5

(قسمت اول)

مقررات ثبتی حاکم بر ثیت و نقل و انتقال اموال اختصاصی دولت

نوشته : محمد مهدی حسنی

به اعتباری اموال متصرفی و در ید دولت و شهرداریها به دو گروه تقسیم می شود:

1 - اموال اختصاصی دولت و شهرداریها ، که حق دولت و شهرداریها نسبت به این قبیل اموال شبیه حق مالکیت اشخاص حقوق خصوصی است.

2 –اموال عمومی بمعنای خاص ؛ که دولت و شهرداریها صرفاً از جهت ولایتی که بر عموم دارند آنها را اداره می کنند.

چنانکه درارتباط با شهرداریها ماده 45 آئین نامه مالی شهرداریها مصوب 12/4/1346 میگوید: " اموال شهرداریها اعم از منقول و غیر منقول بر دو نوع تقسیم میشود : اموال اختصاصی و اموال عمومی. اموال اختصاصی شهرداری اموالی است که شهرداری حق تصرف مالکانه نسبت به آنها را د ارد از قبیل اراضی و ابنیه و اثاثه و نظائر آن. اموال عمومی شهرداریها اموالی که متعلق بشهر بوده و برای استفاده عموم اختصاص یافته است مانند معابر عمومی، میادین، پلها، گورستانها ... و امثال آن."

در مورد ثبت و مقررات حاکم بر نقل و انتقال اموال غیر منقول متعلق به اشخاص حقوقی حقوق خصوصی بسیاربحث شده است. لذا در مقاله حاضر، به همان سبک و سیاق مقالات گذشته، به بررسی قوانین مربوط به اموال عمومی و اختصاصی دولت که جای بحث آن در کتب و مقالات ثبت خالی است می پردازیم. در قسمت اول بحث از مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اموال اختصاصی دولت و شهرداریها سخن خواهیم گفت و سپس ، در قسمت دوم، بدون قید حصر، انواع اراضی و اموال غیر منقول عمومی را به اعتبار مقررات حاکم بر تشخیص و تعیین مراجع حفظ و نگهداری و واگذاری آنها را ، احصاء می نمائیم. و مقررات ثبتی مربوط به هر گروه را از لابلای مجموعه قوانین موجود یافته، و گرد هم خواهیم آورد.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »