دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۶:۱۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

واکاوی موضوع انتخابات در خطبه نماز جمعه هفته گذشته مشهد*

نوشته محمد مهدی حسنی

مقام رهبري درسخنان خود در شهر مشهد فرمودند كه رهبري يك راي دارد و كسي از آن مطلع نيست. امامان جمعه از سوی ایشان منصوب می شوند و همانگونه که شیوه جاری و به روال ایشان و امام "ره" بوده، لاجرم به پیروی از آن دو بزرگوار بایستی در هنگام انتخابات سعی خود را در تشویق حضور مردم مصروف دارند و از هرگونه موضع گیری له یا علیه کاندیداها و همچنین دخالت در جناح بندی های سیاسی خودداری کنند و در همه حال موضع عدالت و بیطرفی اتخاذ کنند وحتی جای خواندم که این موضوع در قالب تكاليف سلبي به آنان طی بخشنامه اي تذكر داده شده است. در غیر اینصورت از تریبون نماز جمعه استفاده نا صحیح و بی جا شده است.

در نماز جمعه گذشته مشهد (مورّخ 8/3/88 ) امام جمعه با تخطی از اصل پیش گفته و خروج از بیطرفی مشخصاً به کاندیداهای اصلاح طلب تاخته است. اینجانب در صدد این نیستم که صحت و سقم اخبار واصله به ایشان را بررسی نمایم. به هر حال اعضای ستاد نامزدهای ریاست جمهوری کثیرند و در عین حال انسانند و انسان جایز الخطاست...، از این رو امکان پیشآمد اشتباه از ناحیه آنان و لزوم تذکر و امر به معروف و نهی از منکرشان از سوی مقامات معنوی و مدیران فرهنگی و اخلاقی جامعه ضروری بنظر میرسد با توجه به مراتب امر به معروف و نحوه عمل که مورد تاکید علمای اخلاق است اولین شرط امر به معروف دادن تذکر پنهانی به عامل منکرست در غیر اینصورت شائبه خیرخواهی نداشتن آمر و ناهی و در بحث ما، موضع گیری سیاسی و جناحی تقویت می شود. امام جمعه مشهد در اظهارات خود گفته است: ".... امروزه متاسفانه دختران پارچه سبز به دست پسران می بندند و پسران هم این عمل را برای دختران انجام می دهند و معلوم نیست با این فساد چه کاری را می خواهند از پیش ببرند...."

با توجه به اینکه همگان می دانند که درمیان چهار نامزد ریاست جمهوری؛ رنگ سبز، نماد مشخص ستاد تبلیغاتی میر حسین موسوی است، بلاشک هر شنونده و خوانند ه ای می داند که منظور امام جمعه مشهد از جریان های سیاسی که از پول تصویب شده کنگره امریکا برای اجرای دمکراسی در ایران بهره می برند، جریان سیاسی موسوم به اصلاح طلب است .

و فرض درستی این برداشت، زمانی تقویت می شود که می بینیم ایشان بلافاصله باز سراغ کاندیدا های اصلاح طلب می رود و می گوید: "... وظیفه عمده رئیس جمهور در این مملکت پاسداری و اجرای قانون اساسی است و کسی که قرار است در مقابل قرآن و نمایندگان مردم سوگند یاد کند که حافظ و نگهبان قانون اساسی بوده و دقیقاً آن را اجرا کند چطور خود قانون اساسی را قبول ندارد و می گوید باید تغییر کند بنده با فلان اصل مخالفم ، این فرد چطور می خواهد قسم بخورد و نگهبان قانون اساسی باشد..."

به روشنی معلوم است که از میان چهار کاندیدا، کسانی که مشخصاً به این موضوع پرداخته اند: یکی مهدی کروبی است که در سومین بیانیه انتخاباتی خود موضوعاتی نظیر افزایش اختیارات شوراها ی شهری و استانی، تغییر در اصل 44، افزایش برخی ایده‌ها و حقوق و تصریح آنها از جمله در زمینه محیط‌زیست و برخی تداخل اختیارات و نیز لغو انحصارات مختلف از جمله انحصار رسانه‌ای را از زمره مواردی دانسته است که می‌توان برای اصلاح قانون اساسی پیشنهاد کرد و همچنین دیگری مبرحسین موسوی است که در دیدار چندی قبل خود با فرهنگیان با بيان اينكه مي‌توان برخي از اصول قانون اساسي را تغيير داد، گفته است: " ... اين موضوع سابقه هم دارد؛ چرا كه سال 68، ده موردي كه امام‌خميني (ره) اشاره كرده بودند و مجلس بازنگري قانون اساسي به آن توجه كرد،‌ تحولات نسبتاَ عميقي ايجاد كرد" .
همگان میدانند، موضوع حافظ و نگهبان قانون اساسی بودن و اجرای دقیق آن یک مقوله است و وحی منزل ندانستن قانون مزبور و انتقاد به آن و تاکید بر لزوم اصلاح و بازنگری بعض اصول قانون اساسی ج. ا. ا. مقوله دیگریست و به اصطلاح منطقیون این دو مانعه الجمع نیستند.
زیرا رئیس جمهور و نیز هر مجری قانون دیگرمن جمله وکلا و قضات، همگی خود را در عمل ملزم می دانند تا زمانی که قانونی نسخ یا اصلاح نشده است، آن را لازم الاجرا و لازم الاتباع دانسته و اجرا کنند، لیکن همانها حق نقد کردن قوانین موجود هر ( چند قانون مادر مراد باشد) و انتقاد به قانون و پیشنهاد اصلاح آن را در مرحله نظر و قوه امری پسندیده و بلااشکال می دانند، بنابراین خلط این دو مقوله، نوعی قیاس مع الفارق است و صحیح به نظر نمی رسد.

از سوی دیگر شور و شوق و حال و هوای خاص انتخابات که منجر به مشارکت تمام اقشار جامعه در معرفی کاندیداهای مورد علاقه خود و تشویق همگان به شرکت در انتخابات می شود امری است که مورد تائید تمام مقامات سیاسی و اجتماعی کشور است و در این میانه نقش جوانان و حضورشان در ستادهای انتخاباتی بیش از سایر گروههای سنی جامعه، به چشم می خورد .

با توجه به حجم افراد دخیل در این موضوع، لوفرض که یک یا چند صحنه زشت نیز به چشم آید، بزرگ نمایی کردن این موضوع و تعمیم آن به همه علاقمندان و فعالان این ستادها و نیز خود کاندیدا ها، زیبنده مقامات سیاسی- اخلاقی نظام نمی باشد و بر فرض وقوع چنین تخلفات و رفتارهای خلاف هنجار اجتماعی و دینی، می توان به دادن تذکر در خفا بسنده کرد و متخلفین را به مقامات قضایی معرفی کرد، بدون اینکه آن، پیراهن ع.. شود.

به هر حال به اینجانب حق بدهید، از خواندن مطلب انتقاد امام جمعه مشهد از شیوه تبلیغاتی برخی از ستادهای کاندیداها در روزنامه خراسان شنبه جاری (صفحه 2 ویژه استان) چنین برداشت نمایم که ایشان تخلف موردی و محدود یک یا چند نفر را دست آویزی قرار داده اند تا دو کاندیدای اصلاح طلب کشور را محکوم فرمایند که بلاشک روی دیگر سکه، حمایت صریح از جریان اصول گرا و کاندیداهای این جناح سیاسی کشور است . ان شاالله که اشتباه کرده باشم؟!!


* این نوشته در هفته نامه اترک شماره ۱۴۲ - ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ نیز انتشار یافته است

یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۸:۵۲ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

۱ - کودک شعر

ساده، چون کودک نگاه تو- که همه را به همدلی فرا می خواند.

کوتاه ، چون آه، که در حسرت فروخورده ای، غرقه شده ام.

پاک، چون شیره جان یلدا - مام مهر- که به منش خورانده اند .

نگاه کن! شعر من چه کودکانه در کوچه ها می دود.

محمدمهدی حسنی - 21/2/88



۲ - مویه

برای محمد رضا لطفی

سیم ها، با نای من سخن می گویند

و بر کاسه تار، خونابه دل من، لب پر می خورد.

زخمه اش، نازک ترین استخوان سینه من است

و کوکش، با انحنای صبرمن گره خورده است.

انگشت های او، چشم های من می شود

محمدمهدی حسنی 15/9/87

شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۵:۲۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

اندر حکایت عاریه دادن کتاب

حــــالیّّّّّا مصلــحت وقت در آن مّّّــــی بینـم

که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم

جز صراحی و کتابم، نبود یار و ندیدم

تا حریفان دغــــا را به جهان کم ببینم (حافظ)

تولستوی می گوید: در دنیا هیچ خوشی که با خواندن کتاب برابری کند، وجود ندارد و هوگو خوشبخت ترین آدم را کسی می داند که به یکی از این دو چیز : کتابهای خوب یا دوستان اهل کتاب دسترسی داشته باشد. اما گاهی جمع این دو چیز، جمع اضدادست، به این معنی که اگر دوست اهل کتاب داشته باشی، کتاب خوبت به مخاطره می افتد. چگونه چنین حالتی پیش می آید؟ آن زمانی است که همین دوستان اهل ادب از کتابخانه شخصی آدم، کتاب به امانت می گیرند (هرچند درست تر این است که گفته شود : کتاب به عاریه می گیرند) و آن را پس نمی دهند و یا دیرتر مستردش می کنند. پس اگر صاحب کتاب به مناسبتی، به همان کتاب نیاز داشته باشد، بی اختیار یاد این گفته سعدی شیرین سخن می افتد که :

« کتاب از دست دادن، سست رأیی است / که اغلب خوی مردم، بی وفائی است.»

حالا چنین آدمی باید به سست رأیی خود و بی وفائی دوستان حسرت خورد. در حین خواندن دیوان ادیب الممالک فراهانی به قطعه سه بیتی بر خوردم که شدّت و غلظت آن از شعر سعدی بیشتر است. با خود گفتم خوب است؛ بدهم این قطعه زیبا را با خط خوش بنویسند و قابش بگیرم و آن را در برابر دید میهمانان کتابخانه خود قرار دهم . قطعه مذکور چنین است :

کتاب عاریه دادن به مردمان، ندهد / تو را نتیجه به جز آه و حسرت و افسوس

بود کتاب عروس ای پسر به حجله علم / کسی به عاریه هرگز نداده است عروس

عروس خویش چو دادی به عاریت تا حشر / به بام عار و ندامت همی نوازی کوس

سه شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

هزل و طنز در شعر ادیب الممالک فراهانی(بخش اول)

نوشته: محمد مهدی حسنی

در باره ادیب الممالک فراهانی :

میرزا محمد صادق ادیب الممالک فراهانی، شاعر، ادیب، روزنامه نگار و نویسنده برجسته دوره بیداری و عهد مشروطیت به شمار می آید. نام پدرش میرزا حسین و از سادات فرهان و از نوادگان میرزا بزرگ قائم مقام است.

وی در سال 1277 ھ. ق. به دنیا آمد و در سال1336(۱335) قمری و در سن 58 سالگی به مرض سکته چشم ازجهان فرو بست. آرامگاهش زوایه حضرت عبدالعظیم (ع)است.

هر چند مدتی در خدمت مظفرالدین شاه بود و لقب خود را از او گرفت و مدیحه فراوان سرود. لیکن در آستانه انقلاب مشروطیت همسو با سایر روشنفکران و مردم به خیل انقلابیون پیوست و بعدها سر دبیر روزنامه مجلس شد،

ادیب الممالک از سال 1329 قمری که رئیسی عدلیّه عراق (اراک) به وی واگذار شد تا پایان عمر به شغل قضاوت اشتغال داشت چنانکه در واپسین عمر، رئیس عدلیّه یزد بود.

او علاوه بر عربی و فارسی و حکمت و ریاضی و نجوم از زبانهای روسی، ترکی، و پهلوی هم آگاهی داشت

شعر او آینه تمام نمای وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور ما در دوره بیداری و مشروطه است. دغدغه های انعکاس یافته او در اشعارش، مملو و مشحون از اندیشه های وطن پرستی و ملی گرایانه، توجه به گذشته و تاریخ پر افتخار ایران و عشق به دادگستری و عدالت خواهی است. شیوه و راه او در زندگی اجتماعی و سیاسی، ظلم ستیزی و یورش بی امان به ستم و بیداد و نقد ظلم است و مطاوی اشعار او، پژواک درد ها و آلام و رنج رعیت و بیان نابسامانی های اجتماعی و سیاسی، شرح سیر حوادث و تاریخ مشروطه و نیز بسط آرمان ها و دیدگاه های انقلابی و روشنفکری است و شرح و بیان واژگان نو و تازه ساخته ای همچون: آزادی ، استبداد، حقوق، ملت، قانون، انجمن، احزاب، مجلس ، امنیت، مشروطه ، عقب ماندگی کشور و .... است که این همه در شعر او به خوبی تجلّی یافته و به سهولت یافت می شود. اشعار وطینه او بسیار و نیز مشهور است.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

یادآوری الحاقی:

بخش نخست این نوشته و یکی از قطعات آمده تحت عنوان: «صلحیه اثر طبع ادیب الممالک فراهانی»، بعدها، در بخش طنز ادبی فصلنامه وکیل مدافع (ارگان کانون وکلای دادگستری خراسان)، سال دوم، شماره ششم و هفتم، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، رویه های ۱۶۲ الی ۱۶۷، انتشار یافته است.

دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۵:۴۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

حس مرطوب (نقدی بر شعر "سکوت دسته گلی بود" یدالله رویایی)

نوشته : تقی خاوری

«سکوت دسته گلی بود/ میان حنجره ی من ....»

بیش از چهل سال قبل که کتاب یدا... رویایی منتشر شد این دو سطر با ذهن من الفت گرفت و آن را زمزمه می کردم به فکرم نمی رسید که بعد از چهل سال در جلسه ایی این سروده نقد و ارزیابی شود هر چند این شعر ترانه ایی شده و توسط خواننده ایی خوش صدا به اجراء درآمده است. این سرنوشت شعرهای ماندگار است و راز ماندگاری در اصالت شعری خودجوش و درون ساختاری. این شعر را شاعر قبل از سرودن در درون خود دیده و با تکنیک زیبا و پخته آن را به تحریر درآورده است. «سکوت دسته گلی بود،/ میان حنجره ی من» تصویر وحشی ست، دسته ایی گل میان حنجره، سکوت هم غیرمادی، این طبیعت شعرهای بوطیقایی ست که تصویر تبدیل به معنا می شود، مجموعه ای از اجراء معنایی جمع شده به صورت دسته ایی گل که حاصل آن همین تصویر فشرده است که به ناگاه از درون شاعر پرتاب می شود. این تصویر یاد آور تصویر های هولدرلین شاعر جنون زده ی آلمانی ست. پرسشی ست که چرا در میان کتابهای رویایی همین کتاب دریایی ها ماندگار شده است؟ رویایی گرفتار بازی با کلمات شد، حال آنکه کلمات رازها را نمی سازند بلکه رازها کلمات را ماندگار می کنند و اما ادامه ی شعر: «ترانه ی ساحل / نسیم بوسه من بود و پلک باز تو بود» که به قوت بخش قبلی نیست، تصویر باز می شود و شاعر در ساحل خاموش ترانه می سازد با نسیم بوسه در پلکی باز و بعد شاعر به سمت و سویی دیگر می رود: « برآبها / پرنده ی باد / میان لانه ی صد ها صدا پریشان بود. /// لانه ی صدا امواج است و مرغ باد درمیان صدا ها با چرخش پروازی تند و سریع بی طاقت است. /

صدای تندر خیس / و نور تر آذرخش // در آب / آئینه ایی ساخت.»

تصویری پر تحرک و جذاب که آذرخش با جرقه ایی دریا را آئینه می سازد، مثل عدسی دوربین که در یک آن باز و بسته می شود و با پرداخت به کلمه های تر و خیس فضای ساحل و دریا را در ذهن خواننده مرطوب می سازد و با یک پارادوکس دریا را به آتش می کشد و قاب روشنی از شعله های دریا نشان داده می شود و بعد همه چیز می سوزد: «نسیم بوسه و/ پلک باز تو و / پرنده ی باد/ شدند آتش و دود.» در این جا آغاز شعربرگردان می شود:

«میان حنجره ی من / سکوت دسته گلی بود»

و بعد با آتش زدن حس خود حضور خویش را در شعر اعلام می کند. این فضا سازی وسیع و گسترده تنها با شصت و سه کلمه ساخته شده است و این قدرت تکنیک رویایی را در این شعر نشان می دهد. این شعر، نیمایی ست و شاعر وزن را نرم و ملایم در این شعربه کارگرفته است در این شعر همه چیز به وجود می آید و به سرعت نابود می شود و شاعر تحت تاثیر این اتفاق است.

جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

تصویر طنز (کاریکاتور) 16 - متانت در مبارزه با مفاسد اجتماعی

به نقل از مجلّه گل آقا – شماره 38 - سال پنجم ( 1 دی 73 ) - ص 3 سایت گل آقا

دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۹:۴۰ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دیداری دوباره با رضا دبیری جوان

و دو شعر تازه از او

نوشته ی محمد مهدی حسنی

دیشب دوست شاعر و پژوهشگر مشترک : تقی خاوری، دیگر شاعر خوش گو دیارمان: رضا دبیری جوان را به دفترم آورد، با اینکه در خلال سالهای 65 و 66 با معرفی رضا افضلی در دو یا سه جلسه دوره شعرخوانی آنان انبازی داشتم و ایجاد الفت و نزدیکی میان ما دو نفر در همان دیدار کوتاه، موجب شد تا دبیری یکی از شعر های تازه گفته خود را فی المجلس برایم بنویسد و با قید "برای محمد مهدی حسنی دوست تازه یافته ام...." در بالای نوشته، آن را به من دهد، از آن وقت 22 سال می گذرد، مشکلات روزگار و گرفتاری ها موجب شد، که یکدیگر را نبینیم ولی دورادور، علقه خود را با او و با خواندن شعرهایش – که گاه و بیگاه در مطبوعات و کتاب ها نشر می یافت - حفظ کردم . اما قضیه من فرق داشت زیرا چون او، هنر گویش و زایش شعر و نیز نشر آن را نداشتم، پس به مصداق هر که از دیده رود از دل برود، از سوی او فراموش شدم. تا اینجای قضیه، چیزی غیر عادی دیده نمی شود، بنابراین بهانه نوشتن یاداشت حاضر چیست؟ اجازه بدهید یگویم ....

دیشب وقتی از پاسخ دادن و انجام کارهای ارباب رجوع دفتر فارغ شدم، سه نفری، یک دو ساعتی گپ زدیم، پس همان الفت و نزدیکی 22 سال پیش مکرر شد و دبیری جوان نسخه ای از آخرین دفتر شعر خود (در گرگ و میش صدا) را به من پیشکش کرد. جالب اینجا بود که در تقدبم نامچه کتاب، درست همان عبارات 22 سال پیش را با خط خرچنگ و قورباغه خود تقریر کرد: " برای محمد مهدی حسنی دوست تازه یافته ام....". برای بنده که به قول میرزا صائب هشیاری او را در نشست مستان انتظار می کشیدم،

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

جمعه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۵ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

داستان طنز - شهردار لایق از عزیز نسین

عزیز نسین از زبان خودش (1)

نوشته‌ی : عزیز نسین- سال 1968

برگردان: ژاله‌ی صمدی

پدرم در سیزده‌سالگی از یکی از روستاهای آناتولی به استانبول آمد. مادرم هم وقتی خیلی بچه بود از روستای دیگری در آناتولی به استانبول آمد. آن‌ها مجبور بودند سفر کنند تا یک‌دیگر را در استانبول ببینند و ازدواج کنند تا من بتوانم به دنیا بیایم. حق انتخابی نداشتم، به همین دلیل در زمانی بسیار نامناسب، در کثیف‌ترین روزهای جنگ جهانی اول، سال 1915؛ و در یک جای بسیار بد به نام جزیره‌ی هیبلی، متولد شدم. هیبلی، ییلاق پولدارهای ترکیه در نزدیکی استانبول است و از آن جا که پولدارها نمی‌توانند بدون آدم‌های فقیر زنده بمانند، ما هم در آن جزیره زندگی می‌کردیم.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۹:۵۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نقدی بر گزارش روزنامه جام جم - وضع حق الوكاله ها و معاش وکلای دادگستری

روزنامه جام جم دوشنبه 14 اردیبهشت 1388 در ستون سمت چپ صفحه یک خود - که به روال بایستی جای درشت کردن و آوردن خبرهای مهم و داغ اجتماعی و سیاسی باشد سراغ وکلای داگستری آمده است. آنهم با تیتر جذاب و پر طمطراق :

{ « جام جم » گزارش مي كند: حق الوكاله ها، موكلان را نقره داغ مي كند. }

بانوی نویسنده ابتدا با آوردن نقلی از رئيس اتحاديه سراسري كانون هاي وكلاي دادگستري (بهمن کشاورز) – که سخن وی ارتباطی زیادی هم با مطلب ندارد - و شوخی خواندن آن می گوید : "اما حقيقت اين است كه به نظر ما هم در جايگاه بخشي از عوام الناس (مرادشان مردم فهیم است) و البته بدون قياس به نفس با مردان (ظاهراً از اینکه خانم هستند باید به نوعی در موضع تفکیک و تمایز جنسیتی اشاره شود) را قانون برخي از وكلا بويژه درخصوص حق الوكاله گاهي ناعادلانه عمل مي كنند. "

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۹:۱۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شعر طنز – دفاع قاتل

جاهلی کُرد کشت پیری را پیر درماندۀ حقیری را

کار قاتل به دادگاه کشید چون به او نوبت دفاع رسید

گفت در دادگاه، قاتل کُرد گر نمی کشتمش خودش می مرد

حسامی محولاتی *

*************

* منبع : کتاب رنگین کمان طنز، محمد حسن حسامی محولاتی، با مقدمه استاد باستانی پاریزی، قم، نشر خرّم ، چاپ اول 1387 - ص 111

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »