شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۸:۵۸ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

چند حکایت جدّ و اخلاقی از نوادر

(ترجمه کتاب مُحاضَرات راغب اصفهانی)

دادگستری و قضاء در متون ادب فارسی

مقدمه :

حکایات و کلمات قصار زیر با موضوع قضا و قضاوت، منتخب از کتاب نفیس و گرانقدر "نوادر" است و منبع نقل ما نوادر، ترجمه کتاب مُحاضَرات الأدباء و مُحاوَرات الشّعراء و البُلغاء، تالیف: ابوالقاسم حسین بن محمّد راغب اصفهانی (متوفای 396-401 ھ. ق.)، ترجمه وتالیف محمّد صالح بن محمّد باقر قزوینی(متوفای بعد از 1117ھ. ق.)، به اهتمام احمد مجاهد، تهران، سروش، چاپ اول 1371 است .

در یاداشت پیش تر خود، زیر عنوان "چند حکایت طنز و مطایبه از نوادر" از نویسنده و مترجم کتاب سخن گفته ایم و خوانندگان محترم وبلاگ برای اطلاع از زندگی و آثار آن دو، می توانند به یاداشت خلاصه مزبور و نیز مقدمه فاضلانه آقای احمد مجاهد بر کتاب نوادر مراجعه فرمایند.

یادآور می شویم که شماره های داخل دو کمان آخر هر حکایت یا کلمات قصار، به صفحه ای از کتاب نوادر اشاره دارد که مطالب منتخب از آن نقل شده است:

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۸:۲۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بر شیشه آسمان

سروده ی تقی خاوری

یک پیکر از گل

بر شیشه ی آسمان خبر

مثل شَرَقَّستِ سنگی ست.

اشکباریِ پنهان

اشکباریِ پنهان چه رنگی ست؟

همرنگ لاله

رنگ شقایق

یا مثل باران

روی صدف ها

یا قطره ی سرخ

بر تیره ی درد

اشکباری پنهان

پنهان و پنهان

راز بلندی ست باران

چتر خبرها گشوده

باران و باران

از رازها سروده

و پیکر گل

بر شیشه آسمان خبرها که مثل شَرَقّّستِ سنگی ست

خواب

از چشم دنیا ربوده.

تقی خاوری - ۶/۵/۸۸

شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۸:۱۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

روزه مریم (واکاوی یک مثل و کنایه ادبی)

نوشته: محمد مهدی حسنی

به بهانه گرامی داشت رسیدن رمضان 1430 هـ.ق.

معنی از دعوی گفتــــار قلم را لب بست

عیسی این مهر خموشی به لب مریم زد (صائب) *1

چندی قبل مقاله ای برای یکی از روزنامه های پایتخت ارسال کردم. در متن مقاله جمله زیر آمده بود: " .... بسیاری از صاحب نظران و اندیشمندان سیاسی ... در این باره روزه مریم گرفته اند ...". جالب بود که سر دبیر محترم روزنامه، به دلایلی نامشخص عبارت "روزه مریم گرفته اند " را، به "مهر سکوت بر لب دارند" تبدیل کرده بود و البته برای این جانب فرصتی پیش نیامد که دلیل این تغییر، را پرسش کنم، تا اینکه روزنامه مزبور به محاق توقیف رفت.

هر چند امروزه اصطلاح "روزه مریم" گرفتن، کمتر بر زبان فارسی زبانان جاری میشود، ولی پیش تر، در ادبیات ما، آن کنایه از سکوت کردن و خاموشی گزیدن بود و به عنوان یک مثل سائره، کاربرد داشته است *2 و به آن "روزه صحّت" نیز می گفتند. *3

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

برچسب ها :

فرهنگ عامیانه

،

امثال

پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۴۸ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

پیام ایرج میرزا (شعری تازه و منتشر نشده از محمود خیبری«نجوا»)

محمود خیبری (نجوا) شاعر خوش گوی دیار ما، معلم بازنشسته آموزش و پرورش خراسان و متولد 1320 شمسی در شهرستان تربت حیدریه است. وی به مناسبت تعویض نام بلوار ایرج میرزای مشهد، غزلی انتقادی سروده است.

چون وبلاگ "چه بگویم " در باره تغییر نام بلوار مذکور، سه یاداشت انتقادی : به سر عشق خراسان دارم و تکمله یی بر یاداشت: "به سر عشق خراسان دارم" و علّت محبوبیت شعر ایرج میرزا در میان مردم را در کارنامه خود داشت، از این رو ایشان محبت کرده و شعر زیبای خود را برای ما ارسال داشته اند.

با درود به این شاعر گرامی و دانشمند، و ضمن تحسین طبع روان ایشان، شما را به خواندن "پیام ایرج میرزا" دعوت می کنم. محمد مهدی حسنی

****************

با این که ندیده است و نبیند خطر از من خواهد که نــماند به خراسان اثر از من

غافل که مرا دست گرفته است خداوند تــا دور کنـــد تیر بــلا و خطر از من

جبریل امین است مرا حامی و حافظ پیوسته کند رفع ضرر، دفع شر ازمن

در عرش برین است مرا جایگهی خوش هر لحظه بگیرند ملائک خبر از من

حوران بستانند زیک سوی زمن دل غلمان خوش اندام زسوی دگر ازمن

گردیده چنان نیز ازین روی به آن روی یعنی که شده خـــرّم وآبــــاد تر از من

یک در زبهشت است به نام من شاعر تا مردم بسیار شود بهره ور از من

کی نام مرا محـــو توان کرد زگیتی تا وام گرفته است قضا و قدر از من

فخرِ نه «گذرگاه» که فخرِ دو جهانم مشهور به عالم شده نامِ «گذر» از من

من ایرج شیرین سخن نامی طنـــزم کس نیست نیاموخته باشد هنر ازمن

کرده است هر آن کس عوض این نام خیابان گویید که باید کنـــــد اکنــــون حـــــذر ازمن

آن کس که چنین کرد یقین دان که نیایش بگرفته همان قوطی سیگار زر از من

داد همه ی اهل محل را بـــــــــه در آورد زین روی به دامان خود آرد شرر از من

برگشت اگر نام به ایرج که چه بهتــــر ور نه شنود هجویه ای مختصر از من

چون خرج اتینا شده سرمایه ی ملّت باید که به جانش برسد نیشتر از من

شد توصیه تا نام خیابان بود ایـــــــــرج ای والی برزن! عمل از تو، نظر از من

باید که به «نجوا» بدهی گوش و گر نه بسیار ببینی پس ازین درد سر ازمـــــن


مقالات مرتبط با موضوع در وبلاگ ما :

۱ - به سر عشق خراسان دارم (رنج نامه ای از طرف اهل ادب و ایرج مبرزا به شورای اسلامی مشهد)

۲ - تکمله ایی بر یاداشت : " به سر عشق خراسان دارم "

۳- علّت محبوبیت شعر ایرج مبرزا در میان مردم (یاسخی دیگر به رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی مشهد، در باره تغییر نام بلوار ایرج میرزای مشهد)

۴ - وقتی شهرداری مشهد حکم به تکفیر ایرج میرزا می دهد؟!!

سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

فرهنگ "ماست مالی"

(لته یی هست که دم دهن آقا محمد حسین را ببندد؟)

نوشته : محمد مهدی حسنی

با اینکه در فرهنگ دینی ما، فرمان روشن خداوندی: "لیس للانسان الا ماسعی" (1) و احادیث بی شماری در باره عاقبتِ بدِ عالم بی عمل و لزوم انجام دادن کارها به نحو احسن، در برابر ماست و همیشه این کلام فردوسی پاکزاد را به گوشمان خوانده اند که : "دو صد گفته چون نیم کردار نیست" و بارها از زبان خواجه بزرگ شیراز شنیده ایم که : "مکن زغصه شکایت که در طریق ادب / براحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید" و از سعدی که : "نابرده رنج گنج میسر نمی شود..." و یا : "علم هرچند بیشتر خوانی / چون عمل در تو نیست نادانی" و همچنین ادبیات حکمی و پند ما، مالامال و مشحون از داستان هایی مانند حکایت رنج و گنج ملک الشهرای بهار (برو کار میکن مگو چیست کار....) است، با این همه ما همواره راه انحراف و کژ تنبلی و تن آسایی و زیاده طالبی و سودجویی و افزون خواهی را رفته ایم و یکی از خلقیات بد خود یعنی: عادت "ماست مالی" و "سَمْبَل (سَنبَل) کردن" را برگزیده ایم.

در فرهنگ های لغات عامیانه سَمْبَل کردن، چنین معنا شده است: سر و ته کاری را به هم آوردن، سرهم بندی کردن، سرسری انجام دادن یک کار، ظاهرسازی و اکتفا به رفع تکلیف ظاهری و بدون عمق، صورت و ظاهر کاری را درست کردن بدون اینکه در نهان آن کار اساسی و ریشه ای باشد.

این جانب تا کنون این دو ترکیب را در ادبیات قدیم، ندیده ام و ظاهراً اگر هم از قدیم الایام کاربردی داشته است، بایستی در ادبیات عامیانه و نه رسمی استعمال شده باشد.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

تصویر طنز (کاریکاتور) ۱۸ - دادگاه سیّار

به نقل از مجلّه گل آقا – شماره 35 - سال پنجم ( 10 آذر 73 ) - ص 3 سایت گل آقا

جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱:۵۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شعر تر(قصیده ای از رضا افضلی)

نوشته : محمد مهدی حسنی

هر شعر چه منظوم و چه نيمايي و منثور

بايد بِسُرايـــد غـــم و عشـــق بشـــري را (افضلی)

رضا افضلی به قول خودش درسرودن شعر در همه قالب ها ی شعری چه منظوم و منثور، دمکرات است، قصیده منتخب زیر از اوست. در این قصیده، او در صدد این است که به شعرای جوان، "شعر ناب" یا به قول حافظ بزرگ "شعر تر" را بشناساند.

رضا افضلی همان شاعری است که سالها پیش، شعر "ماهی" را درقالب چهار پاره سروده است که بی هیچ تردید یکی از زیباترین و فصیح ترین شعرهای زمان ماست، که در اذهان بسیاری از شعر خوانان رسوب کرده است و بنده بشخصه بارها از دهان فارسی زبان اطراف و اکناف ایران و همچنین غیر ایرانیان متن کامل شعر ماهی را شنیده ام و جالب این است که بسیاری، از برخوانان شعر، نمی دانستند که آن شعر سرودۀ افضلی است و اگربه نام شاعر آگاهی داشتند، ازخلاصه شناسنامه اش (معاصر و خراسانی و دانشگاهی ... بودن او)، مطّلع نبودند.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

چه بگویم ؟

(به بهانه نخستین سال زایش وبلاگ)

نوشته : محمد مهدی حسنی

چه بگویم ؟ یک ساله شد. کودکی مجازی که در طی این مدت پای به دنیا گذاشت، رشد ونمو کرد، و اینک به اقتضای سن چهار دست و پا راه می رود و تلاش مام و سازنده آن تنها این بوده و هست که راستگو و خیرخواه باشد و پس رفتی نداشته باشد.

می گریزم تا رگـــــم جنبان بود

کی گریز از خویشتن آسان بود (مولوی)

زمانی که نمونه نام نویسی وبلاگ را در صفحه مربوط به بلاگفا تکمیل می کردم، خود بخود و بی هیچ سبق تصمیم قبلی در محل نام وبلاگ عبارت: "چه بگویم؟" را نوشتم. چرا ؟ واقعاً نمی دانم .

شاید این نامگذاری نتیجه ی پژواک "سکوت شکسته"ی "کریم فکور" در دلِ کوهْ آهنگِ "پيک سحريِ" "پروین" از ساخته های همایون خرّم، در مایه حزن انگیز "دشتی" بود، که در آن لحظه در گوش جان ترنم کرد :

"يک نفس اي پيک سحري / بر سر کويش ،کن گذري / گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم / ... / همه شب بر ماه و پروين نگـــــرم / مگر آيد رخسارت بر نظــــرم / چه بگويم ، چه بگويم ، چه بگويم زيــن راز / من همين بس ، که مرا کس ، نبود دمساز / ..."

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نظری به نامه سرگشاده استاد محقق داماد به آیت الله شاهرودی

مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و و فرعها فی السماء (سوره ابراهیم – آیه 30)

سخن و گفته ی پاکیزه به درخت زیبایی ماند که تنه آن برقرار باشد و شاخ و ستاگ آن به آسمان برشود.

به جای مقدمه :

بنده چند بار قلم بدست گرفته ام تا دغدغه ها و انتظارات خود را به عنوان عضوی کوچک از خانواده حقوقدان کشور از وقایع جاری و کوتاهی دستگاه عدالت را در این باره و در قالب نفثة المصدور و بث الشکوی به آیت ا... شاهرودی بنویسم، برغم تحریر سطوری چند، معذالک هربار بنا به دلایلی از قبیل : تغلیب بار عاطفی نامه ناشی از وضعیت نابسامان روحی و خود سانسوری ناشی از جو حاکم پلیسی وامنیتی حاکم بر کشور و ... این کار به وقتی بعد موکول نمود، دلمشغولی های توام با بغض شدید دراین چند روز ونیاز به نوشتن، بنده را آزار می داد تا اینکه نامه سرگشاده استاد محقق دادماد را در رسانه ها دیدم، با خواندن آن تو گویی حرف ها از دل اینجانب برخاسته و از دهان من زده و به انگشتان من نگاشته شده است.

مسعود سعد سلمان در قصیده ای به مطلع زیر و با تفاخر گوید:

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاش دو گزارش متضاد از گفته های استاد شفیعی کدکنی در انجمن ادبی استاد قهرمان

(پاسخی به نوشته حامد علیزاده : "پی حرامزادگی را به تنم مالیدم")

نوشته: محمد مهدی حسنی

در سه شنبه 30/4/88 جلسه ی هفتگی انجمن ادبی استاد محمد قهرمان در منزل ایشان با حضور استاد شفیعی کدکنی برگزار شد. رضا افضلی ازجلسه به یادماندنی مزبور گزارشی را تهیه و زیر عنوان "دکتر شفیعی کدکنی گفت: من خصم شعر منثور نیستم" در وبلاگ خود "شعرها و حرف ها" آورد. در گزارش او می خوانیم:

" به هنگام بحث در باره شعر منثور ، دکتر شفیعی کدکنی گفت من خصم شعر منثور نیستم. کسانی که گمان می کنند من با شعر منثور دشمنی دارم سخت در اشتباه اند.اواضافه کرد: درست است که ما باید خیلی چیزهارا از غربی ها یاد بگیریم اما سوگند می خورم که از لحاظ شعری ما از آن ها خیلی قوی تر و جلوتر هستیم. باید غربی ها بیایند و فرم را از غزلیات شمس مولانای ما یاد بگیرند. ما هر چیزی را که نباید از غربی ها بگیریم. شعر ما دارای اعتبار جهانی است. حرف من این است و این عقیده ی من به معنی عناد با شعر منثور نیست.عرضه داشتن این همه تئوری های جوراجور و مدعی فرم شدن آن هم فقط بر روی کاغذ درست نیست..... بنده ی نگارنده گفتم دلیل این که جناب دکتر شفیعی کدکنی خصم شعر منثور نیست، نوشته ها و پژوهش های ایشان و انتخاب و انتشار تعداد زیادی از شعر های منثور شاعران مشهد در سال های گذشته است. (1) جالب است که انعکاس گزارش گفته های شفیعی در این باره، در وبلاگ "دوستداران استاد قهرمان" که با انشای حامد علیزاده نگاشته شده، طوری دیگرست:

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »